بی نام
بی نام

خدا گفته:هرچی دیدی هیچی نگو.منم هرچی دیدم هیچی نمیگم قابل توجه بعضیاااااااااا!
 
 

ممنون که به وبلاگ من اومدید امید وارم از مظالب خوشتون باد با تشکر AliReza
fanoos.50@gmail.com

 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بی نام و آدرس legendary.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

دختر کوچولو

جلب نیوز

PURE LOVE

ردیاب ماشین

جلوپنجره اریو

اریو زوتی z300

جلو پنجره ایکس 60

 

مطالب اخير

فضا :|

مجموعه ترول های خنده دار 6

مجموعه ترول های خنده دار 5

مجموعه ترول های خنده دار 4

مجموعه ترول های خنده دار 3

مجموعه ترول های خنده دار 2

مجموعه ترول های خنده دار

----

****

خاطره

عکسای طنز (3)

عکسهای طنز (2)

عکس های طنز(1)

تههههههههه خاطرس

خاطرات خنده دار

بند جوراب

خاطرات خنده دار

 

نويسندگان

AliReza

 

پیوند های روزانه

حمل و ترخیص خرده بار از چین

حمل و ترخیص چین

جلو پنجره اسپرت

الوقلیون

 

امكانات جانبي

RSS 2.0

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 225
بازدید کل : 5466
تعداد مطالب : 131
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1





ابزار رایگان وبلاگ
مدل لباس

 
 

Weblog Themes By Blog Skin

آزمايش محبت دامادان توسط ماد زن

زنى سه دختر داشت كه هر سه ازدواج كرده بودند. يكروز تصميم گرفت ميزان علاقه‌اى كه دامادهايش به او دارند را ارزيابى كند.

يكى از دامادها را به خانه‌اش دعوت كرد و در حالى كه در كنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود كرد كه پايش ليز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شيرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح يك ماشين پژو ٢٠٦ نو جلوى پاركينگ خانه داماد بود و روى شيشه‌اش نوشته بود:

«متشكرم! از طرف مادر زنت»


زن همين كار را با داماد دومش هم كرد و اين بار هم داماد فوراً شيرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز يك ماشين پژو ٢٠٦ نو هديه گرفت كه روى شيشه‌اش نوشته بود:

«متشكرم! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخرى رسيد.
زن باز هم همان صحنه را تكرار كرد و خود را به داخل استخر انداخت.
اما داماد از جايش تكان نخورد.
او پيش خود فكر كرد وقتش رسيده كه اين پيرزن از دنيا برود پس چرا من خودم را به خطر بياندازم.
همين طور ايستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.


فردا صبح يك ماشين بى‌ام‌و ي كورسى آخرين مدل جلوى پاركينگ خانه داماد سوم بود كه روى شيشه‌اش نوشته بود:

"متشكرم از طرف پدر زنت"



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:,

|
 

اسلایدر

دانلود فیلم